درباره وبلاگ

ممنون که از وب من بازدید کردید. امیدوارم لذت ببرید...
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان  باغ سفیدو آدرس jadehsokoot.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان
باغ سفید
شعر.علمی.طنز.پند

 

یارم از من بی سبب رنجید و رفت...

گریه را دید و بر من خندید و رفت...

وقت رفتن دیگر از ماندن نگفت...

قصه ی ناگفته را نشنید و رفت...

تشنه بودم همچو دشتی پر عطش...

مثل باران بر تنم بارید و رفت...

گل فراوان بود از باغ من...

غنچه ای نشکفته را برچید ورفت...

 



 ببار ای باران 

            ببار که غم از دل رفتنی نیست...

ببار ای باران

            که این تنهایی تمام شدنی نیست...

آن لحظه های زیبـــــا تکرار شدنی نیست...

ببار ای باران

          که شعرتلخ جدایی خواندنی نیست...

غم تلخی که درسینه دارم تمام شدنی نیست...



چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:شعر,شعر زیبا,پند آموز,عکس گل آبی,عکس گل,زیبا, :: 13:41 ::  نويسنده : شادترین       

چرا لای کتابی خشک کردند،برای یادگاری پیچکی را؟

 

  به دفترهای خودسنجاق کردند،پر پروانه وسنجاقکی را؟

 

 خــدا پر داد تا پـــرواز باشــد،گـــلویی داد تا آواز باشــد

 

 خدا می خواست باغ آسمان ها،به روی ماهمیشه بازباشد

 

 خدابال وپر وپروازشان داد،ولی مردم درون خود خزیدند

خداهفت آسمان باز راساخت،ولی مردم قفس راآفریدند...  



زندگی دفتری از خاطره هاست

یک نفر دردل شب

یک نفر دردل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست

یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم

عمرمان می گذرد

ما همه همسفر و رهگذریم
آنچه باقیست

فقط خوبیهاست!



یک شنبه 17 دی 1391برچسب:شعر زیبا,شعر عاشقانه,شعر,باران, :: 22:0 ::  نويسنده : شادترین       

 

وای

   باران

شیشه پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست

lسمان سربی رنگ

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد ،برق نگاهم تا دور

وای

   باران

پر مرغان نگاهم را شست

خواب رویای فراموشی هاست

خواب را دریابیم

که در ان دولت خاموشی هاست

من شکوفایی گلهای امیدم رادر

رویاهایم می بینم

و ندایی که به من می گوید

گرچه شب تاریک است،

می قوی دار ، سحر نزدیک است .

 

 

 



جمعه 15 دی 1391برچسب:شعر,شعر زیبا,شعر جالب,جالب, :: 12:37 ::  نويسنده : شادترین       

مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من می چرخید،

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

ای دو صد نور به قبرش بارد؛

مگس خوبی بود...

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

مگسی را کشتم ...!

 



پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:چرا,چرا می خندی,شعر,شعر زیبا,شعرعاشقانه,, :: 16:26 ::  نويسنده : شادترین       

 

خسته ام زین همه تـــــکرار چرا می خندی؟

 

 گشــــــته ام همــــدم دیوار چرا مــــی خندی؟

 برنمـــــی آیــــد از آن کنــــج قـــــفس آوازی

 زده بر حنــــجره ی مــار چرا مـــــی خـندی؟

سوخت پروانه ی بیچاره ازآن خنده ی شمع

رفــــته گل در بغل خــــار چرا مــــی خـندی؟

می کـند پوست این غنچه ی گل،سردیـه دی

شــــده در برف گرفتار چرا مــــــی خنـــدی؟

رفــــت آن یار عزیز و نرسیـــــدم بــه وداع

مـــــی زنم بر سر ودستار چرا می خــندی؟

زده شد بر لـب اندیشه ی من قفل ســـکوت

دست از این قهقهه بردار چرا مـــی خندی؟

 

 

 



پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:کاش میشد,شعر,شعر زیبا,شعر عاشقانه, :: 14:56 ::  نويسنده : شادترین       

کاش مـــی شد سرزمین عــــشق را, در میان گام ها تقـسیم کرد...

 

کاش مــــی شد با نگاه شاپرک ,عــــشق را بر اسمان تفهیم کرد...

 

کاش مــــی شد بادوچشم عاطــــفه, قلب سرد اسمان را ناز کرد...

 

کاش می شد با پری ازبرگ یاس ,تا طلوع سرخ گل پرواز کرد...

 

کاش مــــی شد با نسیم شامگاه, برگ زرد یاس ها را رنگ کرد...

 

کاش مـــی شد با خزان قلــب ها, مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد...

 

کاش می شد در سکوت دشت شب, ناله ی غمگین باران راشنید...

 

بعد دســـت قطره هایش را گرفــــت ,تا بهـــار ارزوها پر کشید...

 

کاش مـــی شد مثل یک حس لطیف, لابه لای اسمان پرنـور شد...

 

کاش مـــی شد چادر شب را کشید, از نقاب شوم ظلمت دور شد...

 

کاش مـــی شد در میان ژاله ها ,جرعه ای از مهربانی را چشید...

در جواب خــوب ها جان هدیه داد, سختی و نامـهربانی را شنید...

 




چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:شعر زیبا,عاشقانه,شعر,شعرعاشقانه,, :: 13:42 ::  نويسنده : شادترین       

ترکم مکن        حتی برای یک روز 
زان رو که به انتظار       ایستگاهی متروک خواهم بود 
                             خالی از قطار .
ترکم مکن         حتی برای ساعتی 
که دلتنگی چون بارانی       به آوارم فرو خواهد ریخت 
و غبار                           چون هاله ای.
جای پایت به شنها امیدم می دهد
و مژگانت آرامشم. 
عزیزترین !
ترکم مکن        حتی برای ثانیه ای .
وقتی تو نیستی 
سرگردان سرگشته این سوال مداوم

که باز خواهی گشت آیا؟



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد